ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

بایگانی


 

نیشگونه

ملا حسنی

شماره جدید آزادگی 

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 
 

تبعيض و استثمار نقطه عزيمت مادى و اجتماعى انقلاب است. تاکيد بر همسرنوشتى کارگران و مردم محروم براى امر آزادى و برابرى و لغو هر نوع ستم و استثمار، کار حزب و جنبش آزاديخواهانه کمونيسم کارگرى است. رژيم اسلامى يک ربع قرن مردم را با اهرم مذهب کوبيده است. نبايد اجازه داد که اينبار ناسيوناليستهاى رنگارنگ مردم را با اهرم مليت و قوميت به قهقرا ببرند. هوشيارى طبقه کارگر و مردم آزاديخواه نسبت به جرياناتى که ميخواهند سياست تحول ارتجاعى انسانيت به قوم پرستى را به جامعه تسرى دهند لازم است. در دنياى اينها قرار است انسان انسان نباشد، ترک و فارس و کرد و بلوچ باشد، همينطور به دنيا بيايد و همينطور زندگى کند، اگر در جنگ قومى کشته نشد همينطور هم بميرد. اين سناريو بوى خون و آتش و قساوت نژادى ميدهد. مردم آزاديخواه براى جلوگيرى از آلوده شدن جامعه به تعصبات و جهالت ملى و قومى بايد واکسينه باشد. راه آن مقابله اى قاطع با هر حرکت ارتجاعى و واپسگرا، پاسخ سرراست به ستم ملى و برافراشتن پرچم آزادى و برابرى است.

متشکرم.

خرداد، ماهِ عبرت ها و حسرت ها،

محمد ملكي

تاريخ سراسر عبرت است و حسرت، عبرت از سرنوشتِ قدرت به دستانِ طغيان گر و حسرت به خاطر از دست رفتن فرصت هاي ملّي، در اين يادداشت و سالي كه آن را سالِ «پاسخ گويي» نام نهاده اند براي آگاهيِ بيشترِ جوانان و دانشجويان مي خواهم اشاره اي فشرده به بعضي وقايع سرنوشت ساز و قابل تأملي كه در خرداد ماه طي 40 سال در وطنم اتفاق افتاده و شاهدِ همة آن ها بوده ام داشته باشم

بسم الحق

با نامِ آزادي، آگاهي و عدالت

به مناسبتِ گذشت يكسال از اسارتِ
سه يار مبارز، تقي رحماني، رضا عليجاني و هدي صابر
و با يادِ دانشجوياني كه در خرداد 82 زندان
و شكنجه را پذيرا شدند

هموطنان، جوانان، دانشجويان

تاريخ سراسر عبرت است و حسرت، عبرت از سرنوشتِ قدرت به دستانِ طغيان گر و حسرت به خاطر از دست رفتن فرصت هاي ملّي، در اين يادداشت و سالي كه آن را سالِ «پاسخ گويي» نام نهاده اند براي آگاهيِ بيشترِ جوانان و دانشجويان ـ كه همة اميد و آرمانم آن ها هستند ـ مي خواهم اشاره اي فشرده به بعضي وقايع سرنوشت ساز و قابل تأملي كه در خرداد ماه طي 40 سال در وطنم اتفاق افتاده و شاهدِ همة آن ها بوده ام داشته باشم. با اين اميد كه «پاسخ گويي» براي سؤالاتِ مطرح شده و ديگر پرسش هايي كه در ذهن نسل جوان وجود دارد پيدا شود تا درسي باشد به جوانان و عبرتي براي زورمداران و زراندوزان و تزويرگران.

1۵ خرداد سالِ 13۴2 قيام مردم به علت دستگيري آقاي خميني

پس از مقدماتي كه منجر به دستگيري آقاي خميني شد، اين خبر بلافاصله در سراسرِ كشور منتشر شد. جمعي از مردم به خيابان ها ريختند و تظاهراتي عليه نظام شاهي صورت گرفت. بهتر است جريان را از زبانِ حاج مهدي عراقي از رهبران «فداييان اسلام» و مؤتلفة اسلامي كه از طرفداران پروپاقرص آقاي خميني و از دست اندركاران قيام بود بشنويم.

"و اما جريان 1۵ خرداد كه بعداً بررسي شد و رسيدند به او بچه ها، اين بود كه گزارشي مي رسد به شاه كه يك انقلابي در شرف تكوين است كه اگر جلوگيري نشود، اين حركت به اين صورت كه دارد جلو مي رود، خلاصه اش براي خود تو و دستگاه رژيم احساسِ خطر مي شود. اين طرح را مي ريزند كه بيايند يك شبه انقلاب به وجود بياورند تا اين كه جلوگيري بشود از آن انقلابِ اصلي. خوب، براي اين كه يك شبه انقلاب به وجود بياورند احتياج به يك مقدماتي داشته اند. … گفتم كه به اين فكر افتادند كه يك شبه انقلاب به وجود بياورند براي جلوگيري از آن انقلاب اوليه، انقلابي كه مي خواهد به وجود بيايد، خوب، اين احتياج به يك مقدمه داشت و مي دانستند آقاي خميني زمينه اش توي مردم چي است و با بازداشت و دستگيري ايشان قهراً يك عكس العملي در مردم ايجاد مي شود و چون اين حركت يك حركت نارس است و هنوز پخته نشده مي توانند زود بكوبند و روحِ يأس و ناميدي و بدبيني در اثر كشتار زيادي كه مي كنند در مردم ايجاد مي شود و براي مدتي حداقل ديگر اين حركت ادامه پيدا نمي كند و اين ها با خيالِ راحت مي توانند به حكومتشان ادامه بدهند.

اين شد كه در روز 1۵ خرداد به خصوص از بعدازظهر شروع كردند به يك كشتارِ بدونِ حساب. مثلاً عده اي از ورامين حركت كردند و مي آيند كه اكثرشان هم كفن پوش بودند در حدودِ 300 الي 3۵0 نفر، دمِ باقرآباد ورامين، اين ها همه را مي بندند به رگبار مسلسل و آن ها را مي كشند كه يك مشت از ترسشان مي روند توي قنات ها و تعدادي از جنازه ها هم توي قنات ها ريخته شده بود و بعد هم با لودر مي آيند جنازه ها را در كمپرسي مي ريزند و مي برند چال مي كنند. در خودِ شهر قم هم روز عاشورا (روز 15 خرداد) كشتار خيلي زيادي شده بود. البته خودِ ساواك هم توي اين طرح و نقشه دست داشت."

(ناگفته ها، خاطرات حاج مهدي عراقي، ص 191 ـ 192)

از آن جا كه حادثة 1۵ خرداد سالِ ۴2 بر وقايع ۴0 سال اخير به ويژه تغيير نظام شاهي و برپايي نظام ولايي و حوادث 2۵ سال حكومتِ روحانيون اثر بسيار زيادي داشته از پژوهشگران و دانشجويان علوم سياسي مي خواهم در مورد جرياناتي كه منجر به دستگيري آقاي خميني و پيامدهاي آن شد به مطالعه و تحقيق بپردازد تا درس عبرتي گردد براي آيندگان و افشاي صفحاتي چند از كتاب قطورِ آن چه بر سر ملت ما آمده است.

۴ خرداد سالِ ۵1، اعدامِ بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ايران

بعد از جريان 1۵ خردادِ سالِ ۴2 و دستگيري جمعي از فعالين سياسي و تنگتر شدن فضا و تشكيل دادگاهِ سرانِ نهضت آزادي و بيان اين جمله از سوي مهندس مهدي بازرگان كه ما آخرين گروهي هستيم كه با نظام مبارزة قانوني مي كنيم و اعلام اين مسئله كه مبارزة ما يك مبارزة قانوني است و از سوي ديگر پيش گرفتن روش «صبر و انتظار» به وسيلة سرانِ جبهة ملي، جمعي از جوانان و دانشجويان با جدا كردنِ راه مبارزاتي خود از نهضت آزادي و جبهة ملي شعار قرآني «فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما» را سر دادند و با شناخت و شعور به اين واقعيت رسيدند كه در مبارزه با ظلم و ظالم انتخاب راهي جز «راه حسين» در جامعة ايران به بي راهه رفتن است. و بالاخره بنيان گذاران سازمان همان ها كه بسياري از مقامات عالي «نظام ولايي» به دوستي و همنشيني با آن ها افتخار مي كردند پس از دستگيري و شكنجه هاي بسيار بامداد روز چهارم خرداد سال ۵1 جان در راهِ آرمان خويش و آزادي خلق فدا كردند.

حال بشنويم اين روايت را از زبان حسين شاه حسيني يكي از زندانيان قزل قلعه در آن روزها:

"صبح روز ۴ خرداد 13۵1 گروهبان ساقي به سلولِ من آمد، رنگپريده و عصباني مي نمود. احوالش را پرسيدم، گفت: امروز شاهد منظره اي بودم كه تا عمر دارم فراموش نمي كنم. حدود ساعت ۴ صبح قرار بود حكم اعدام دربارة حنيف نژاد و دوستانش اجرا شود. من هم ناظر واقعه بودم. هنگامي كه به اتفاقِ يكي ديگر از مأمورين زندان به سلولِ او رفتيم تا او را براي اجراي مراسمِ

 

قبلی

برگشت

بعدی