اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
اولا در سال 60 , دو سال و اندي از دوران انقلاب مي گذشت و نهاد سازي بسياري شده بود. شما چنان داد سخن سرداده ايد كه هر كس مطالعه اي در اين زمينه نداشته باشد مي پندارد كه اين چند سال اول انقلاب را كاملا بدون دولت سپري كرده ايم. از همان فرداي انقلاب نهادهايي همچون كميته ها و سپاه تشكيل شد ضمن اينكه ارتش را هم در پشت سر خود داشتيم و اصولا هيچگاه با خلاء نيروي نظامي و مردمي در آن دوران روبرو نبوده ايم. در خصوص دواير امنيتي نيز بايد گفت كه از همان بدو شكل گيري جمهوري اسلامي هر كدام از افراد هيات حاكمه براي خود دواير اطلاعاتي تشكيل داده بودند. همچون اطلاعات نخست وزيري, اطلاعات رئيس جمهوري, اطلاعات كميته ها, اطلاعات ارتش, اطلاعات ژاندارمري, اطلاعات سپاه و... به غير از اينها چند نفر ديگر هم بودند كه سر خود افراد را دستگير نموده و به قول خودشان تخليه اطلاعاتي مي نمودند. گذشته از آن همين افراد قوه قضاييه سرخود را هم تشكيل داده بودند. از فرداي پيروزي انقلاب اعدامهاي انقلابي آغاز شد و تا سال شصت چه بسيار بودند افرادي كه به دست جوخه اعدام سپرده شدند. براي انقلاب اسلامي افرادي همچون ابوشريف كم نبودند تا هم وظيفه اطلاعاتي را برعهده داشته باشند و هم وظايف عملياتي را. فقط در اين خصوص با شما هم عقيده هستم كه مسئولان كشوري از تجربه كشورداري بي بهره بودند. همين بي تجربگي آنها هر روز بر دامنه بحرانهاي داخلي مي افزود و جدال بر سر قدرت هم مزيد بر علت بود. گرچه ممكن است اين گفته ها خوشايند شما و ديگران نباشد اما مطمئن باشيد كه روزي تاريخ به شكلي بي رحمانه در خصوص همين مسائل به قضاوت خواهد نشست. فرموده ايد كه: « مسئولان در ابتداي انقلاب بدون تشريفات بودند... ولي متاسفانه با شيطنت, تروريسم كور و نيز جنگ تحميلي آن فضا تبديل به فضايي مسموم و خطرناك شد كه بدبيني, سختگيري و سوء ظن به يكديگر را در بر داشت.» آقاي يونسي شعارهاي اوليه انقلاب و آرمان اوليه حاكم بر آن دوران تشريفات را مردود مي دانست. به ياد دارم كه يكي از شعارهاي انقلاب اين بود: « از حادثه لرزند به خود كاخ نشينان – ما كوخ نشينان غم سيلاب نداريم» اما متاسفانه در ابراز علتهاي اين مسئله به خطا رفته ايد. خوب بود تا منظور خود را از شيطنت به صراحت مي نوشتيد و مي فرموديد كه از جانب چه كسي و يا چه كساني شيطنت صورت پذيرفته است. معمولا لفظ شيطنت را در خصوص افراد خودي به كار مي برند و كاش شما هم مي گفتيد منظور شما از اين واژه چه كساني هستند. در خصوص تروريسم كور هم فكر نمي كنم نيازي به توضيح باشد كه اين تروريسم نمي توانست موجب تجمل گرايي مسئولان گردد. به عبارتي ديگر اين امر مي توانست ضرورت حفاظت از مسئولان را ايجاب كند و به هيچ عنوان نمي تواند توجيه كننده مفاسد اجتماعي و مالي برخي از آقايان باشد. در خصوص جنگ تحميلي هم بايستي به تداوم دهندگان اين جنگ و سودجويان آن عنايتي مي داشتيد و اظهار مي نموديد كه چه كساني از اين جنگ متنفع شدند. به طور كلي دلايلي كه بر شمرده ايد نمي تواند قانع كننده باشد و خواننده يا شنونده را مجاب كند كه مسئولان به خاطر اين موارد از مسير اوليه انقلاب منحرف شوند و راه ثروت اندوزي و در مواردي خيانت به ملت را در پيش بگيرند. به نظرم بهتر است به جايگاه طبقاتي اين افراد توجه مي كرديد و شايد در اين صورت ناديده ها را واضح تر مي ديديد. اشاره اي داشته ايد به نقش مساجد و اينكه امروز اين مساجد تبديل به NGO شده اند! و... اگر خوب به خاطر داشته باشيد در اوايل انقلاب كار به جايي رسيده بود كه مسئولان حتا فرزندان خودشان را با دست خودشان اعدام انقلابي! مي كردند. به عبارتي ديگر باورها و اعتقادات اوليه چنان محكم و موثر بود كه حتا پدر را در مقابل فرزند و فرزند را در مقابل پدر و برادر را در برابر برادر قرار مي داد. آقاي يونسي آيا امروز هم چنين شخصيتي را در ميان مسئولان نظام سراغ داريد؟ بدون شك تمامي مسئولان نظام گرفتار خصلتهاي سرمايه داري شده اند و از آرمانهاي انقلابي عدول كرده اند. حتا آن چند نفر هم اكنون پشيمان به نظر مي رسند. با اين اوصاف به فكر مردم عادي باشيد و ببينيد آيا آنها در چه وضعيت اعتقادي به سر مي برند. آيا هنوز هم مي پنداريد كه همان وضعيت اوائل انقلاب حاكم است؟ اگر چنين بپنداريد سخت به خطا رفته ايد. امروزه نيروي مردمي شما به مساجد و بسيج خلاصه شده است. حال آنكه در اوائل انقلاب و دهه 60 همه مردم به اتفاق پشتيبان شما بودند. قدرت 98 در صدي اوائل انقلاب كجا؟
و جايگاه 20 درصدي امروزين به كجا؟ تازه به اين نكته هم بايد اشاره اي كرد كه از اين تعداد 20% هستند عده كثيري كه به خاطر حفظ ظاهر در كنار شما ايستاده اند. مطمئن باشيد كه در اين گروه رفاه زده و تجمل گرا, فردي را نخواهيد يافت كه حاضر به لو دادن فرزند يا پدر خود باشد. اين افراد به استثناي لمپنهاي چاقو كش كه جزو انقلابيون محسوب نمي شوند هيچگاه در برابر هموطنان خود نيز نخواهند ايستاد. اين موارد را مي گويم تا به گوش شما برسانم كه جامعه را از پشت شيشه هاي رنگي ضد گلوله نبينيد. به داخل جامعه پاي بگذاريد و از محاصره بولتنها برهيد تا واقعيات جامعه را بهتر ببينيد. هر يك از بولتن سازان و نيروهاي شما براي آنكه موقعيت خود را از دست ندهد ناگزير از قلب واقعيات است. هر يك از آنان ناگزير هستند تا افراد و دواير زير دست خود را موفق جلوه دهند. اگر گفته هاي مسئولان و مديران شما درست و صادق بود اكنون بايد جامعه ما عاري از مواد مخدر, فحشا, دزدي و... مي بود. حال آنكه اين موارد رفته رفته افزايش مي يابد. مي فرماييد كه: « احزاب و جريانات سياسي به اين نتيجه رسيده اند كه بايد با هم همكاري كنند و نيز حزب خود را اصلاح كنند و...» چنان دم از تحزب مي زنيد كه گويا در اين سرزمين احزاب
|