ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

بحال ملل ديگر. آخوندها دارای سلاح اتمی نيستند دارند تروريست به دنيا صادر ميکنند پس وای بروزی که موشک اتمی هم داشته باشند. اندکی نگاهی بيافکنيم به نيروها و جريانهای بين المللی. براستی انگليس چرا نغ ميزند و گله دارد؟؟

گويا از تصميم گيری بوش ناخرسند هستند.

اينبار جمهوريخواهان آمريکا با زير کنترل گرفتن سياست خارجه خود دست اجنبی را که در آن لانه کرده بود کوتاه نمود. زيرا دکترين سيلست خارجه آمريکا رودرروی وزارت دفاع قرار گرفته بود.جای تعجب است که يک فرد نظامی مانند کالين پاول رفتاری غير از يک روحيه نظامی دارد.

بهرحال دولت آمريکا دست به يک خانه تکانی در بخش خارجه خود زد.اين خود حرکتی است پر از مفهوم و معنا که حامل چندين پيام است. اگر ما اين پيام را دريافت نکنيم از بسياری چيزها عقب خواهيم ماند. انگليس اگر گله می کند

ممکن است ماشين نظامی آن توان حرکت نداشته باشد. ممکن است. ولی دليلی ديگر را بايد جُست.چگونه است که انگليس برای ما دل می سوزاند و راه حل نظامی نمی خواهد؟؟

آمريکا را در عراق بازی دادن هم دليلی است که گويا آمريکائيان ديگر خال انگليس را خواندند.آوردن خانم رايس و خانه تکانی وزارت خارجه يکی از دلائل پاسخ منفی دادن به انگليس است .

آنهم نه در مورد ايران بلکه کلا و دراز مدت برای مسائل خارجه.

سياست انگليس بسيار آزار دهنده است زيرا نه می توان فهميد با اروپا است و نه می توان فهميد که با آمريکاست. اساس سياست انگليس صرف نظر از هرگونه حزبی، محافظه کارانه (کنسرواتيو) است.نگليس بعنوان يک کشور اروپايی در قاره  اروپا است ولی جامعه اروپا ميداند که انگليس تن به اروپا نمی دهد. نه واحد پولی آنرا پذيرفت و نه خيلی مسائل ديگر. همين سياست را انگليس با آمريکا دارد. يعنی سياست شترمرغی.آمريکا به او می گويد بار ببر می گويد من مرغم. اروپا به انگليس می گويد بپر يا بال بزن می گويد

من شتر هستم.  خدا ميداند چه خوابی ديده است. هر چی که باشد سياست آن ديگر مورد پذيرش ايرانيان هم نيست. يک بيت شعر در شاهنامه فردوسی است که می گويد :

" بيرق خود را به فرزينش مده " يعنی سرباز خود را با وزير او عوض نکن. (شطرنج) درست است که از نظر ارزش مُهره وزير از سرباز بسيار بالاتر است ولی چه سود وقتی ما با داشتن 3 يا4

مُهره اضافه مات شويم.

اکنون اتحاد ديگری يا قطب ديگری در جهان بوجود آمده است. چه بخواهيم چه نخواهيم.اين قطب قدرت، پيوند ميان آمريکا و اسرائيل است. زيرا آمريکا ميداند که اروپا شمشير را ديگر از جلو بسته است. با آنکه همه با هم دست به يکی کرده اند باز توان جنگيدن با آمريکا را ندارند.ولی آمريکا نياز به متحدين جديد دارد. اگر هنوز سخنان رامسفلد را بياد داريد، گفته بود شما ديگر اروپای کهنه هستيد. اين سخن آغاز جنگ سرد بطور رسمی است. در خاورميانه هم اجازه ورود به دشمنان اروپايی خود نمی دهند. يک به يک کشورها را با دمکراتيزه کردن به جرگه متحدين خود درمی آورد. اين همان "طرح راه" و "خاورميانه بزرگ" است .

در اينجا وظيفه ايرانيان چيست؟ در ميان نبرد فيلها وظيفه ما اينست که متحد قوی و نيرومند را برای خود و آينده کشور خود برگزينيم. ما در خاورميانه هستيم. متحد نيرومند ايران در خاورميانه را بسنجيم. نيروها را سنگين و سبک کنيم. تلاش کنيم ديگر دوباره با سر به زمين افکنده نشويم.وظيفه ايرانيان است که متحد و هم پيمان نيرومند برای خود در منطقه و جهان بجويند.

در اين جهان کسی عاشق چشم ابروی کسی نيست. آيا نديديد که چگونه آلمانها پس از جنگ جهانی دوم که به ويرانه ايی بدل شده بودند و با سرمايه گذاری آمريکا بروی پای خود ايستادند و وقتی اکنون کمی احساس قدرت مالی و اقتصادی ميکنند و به آمريکا پشت کردند که گويی انگار نه انگار و با فرانسه متحد شده اند و با زدن پول واحد قصد جنگيدن با آمريکا را دارند ؟

آمريکا هم برای گوش مالی دادند علاوه بر پايين آوردن نرخ دلار که زلزله اقتصادی در اروپا ايجاد کرد کارخانه ماشين سازی اُپل را به متحد جديد خود لهستان واگذار نمود.

آری سياست غلط يا اشتباه برگزيدن همانا و کشوری را در ورطه نابودی کشيدن همانا. کار رژيم آخوندی تمام است. البته 3 يا چهار سال به تعويق افتاده ولی بهرحال. اگر جنگ نمی خواهيم بپا خيزيم. زيرا همانطور که در نامه خود به شاهزاده رضا پهلوی هم عنوان کردم.

اگر مردم ايران خود بپا خيزند و اين رژيم را کنار بزنند. اثری که در جهان بويژه در جهان اسلام خواهد داشت بسيار زياد است. زيرا دهان کشورهای جهان بويژه عربی منطقه بسته خواهد شد و ديگر نمی توانند بگويند اين رژيم اسلامی را آمريکا کنار زد نه مردم ايران.

اگر چه اگر آمريکا و يا ناتو رژيم آخوندی را کنار بزند با دليل می گويند که يک رژيم تروريست پرور را سرنگون کرده اند. ولی اگر مردم اين رژيم اسلامی را سرنگون کنند نشانی از رنسانس پرشور و شتابان خواهد بود. در اينجا هدف انقلاب، زدن و شکستن نيست. بلکه همه با هم بدون خونريزی در ميدانها گرد هم آيند و خواستار آزادی و حکومت لائيک گردند. جهان امروز و شرايط امروز ديگر مانند گذشته نيست. باور داشته باشيم که شدنی است.اکنون ما در مرحله ايی هستيم که فعلا چيزی رخ نداده است. کدام گزينه را برگزينيم با خود ماست.

ولی زمان تنگتر ميشود. وقتی کسی می گويد هر کس اينها را آورده خودش هم اينها را می بَـرَد،

اين جمله يعنی هيچ مخالفتی با يورش نظامی آمريکا نخواهيم داشت.از ياد نبريم تاکتيک ايجاب می کند کم هزينه ترين راه را برگزينيم. زيرا تمام اين مراکز ويران گشته را خودمان در ايران فردا بايد آباد کنيم.

برخی ها از طرح رفراندوم هنوز هم می ترسند. اين همه پرسی و رفراندوم را بارها پالايش کرديم ولی يکبار ديگر از بـُعد ديگر زير ذره بين می بريم.

رژيم به هيچ وجه نمی تواند از رفراندوم بعنوان ابزاری برای خودبهره مند شود. زيرا مردم ايران ديگر نه فريب رژيم را می خورند و نه ديگر به پای صندوق رای زير چتر رژيم خواهند رفت. مردم را ديگر آنقدر ساده فرض نکنيم. مردم با همين نافرمانی مدنی در مجلس هفتم ثابت کردند که رژيم را در هر نوع و شکل آن نخواهند پذيرفت. بويژه اکنون هم  با بودن شاهزاده رضا پهلوی در جبهه مردم و يکی شدن تمام نيروها درون و برون  جای نگرانی نيست.

در اينجا فقط يک احتمال دارد که آن هم بُـعد زمانی آن از ديد رژيم که بتواند آنرا کِش دهد.

اين تنها احتمالی است که بر رفراندوم می رود که رژيم با بازی سياسی مانند بازی اتمی که هی برو هی بيا. تا بتواند مسئله اتمی را از زمانی به زمان ديگر بکشد و برای خود زمان بخرد.

اين مورد هم جای نگرانی نيست. زيرا مردم ايران ديگر مانند اروپا و بازرسان وقت نمی دهند.

آنهم با شرايط کنونی جهان. در اينجا هدايت همه پرسی دست خود مردم خواهد بود. ما طرح رفراندوم را با نام سازگارا آغاز نکرديم که با نام او هم بپايان ببريم. هر کسی می تواند خواهان همه پرسی باشد. اصلا دمکراسی يعنی تنوع انديشه. اين را بايد اول هضم کرد و فهميد.در ايرانی آباد و آزاد هر جنايتکاری به سزای کارش

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی