اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
یعنی به زبان مادری خودم تعلیم ببینم، این اجازه را قانونا داشته باشم که آداب و رسوم خودم را حفظ کنم و اداره امور داخلی سر زمین محل سکونتم را به دست هم ملیتی های منتخب خودم بسپرم و غیره. آن زمان است که من نیز با شما ازتمامیت ارضی سرزمین مشترک و آباء و اجدادی با تمام وجود دفاع خواهم کرد. اگر شما حق مسلم مرا بخورید، چه انتظاری از من دارید؟ آیا می توان گفت: حق ترا نمی دهم و باید تابع منهم بمانید! آیا اگر شما بجای من نوعی باشید با شنیدن این چنین جمله ای، علم جدائی را بلند نخواهید کرد؟ آیا این چنین خواستها و ادعاهای فوق غیر منطقی است؟! بنظرم اگر کسی در پاسخ به این پرسش آری بگوید، متاسفانه باید گفت که یا درک درستی از دمکراسی ندارد و یا آریش با آگاهی کامل از موضع برتری طلبی است. درآنصورت، دامن زدن به درگیری و اختلاف خواهد بود و درنتیجه از آن بوی یک نوع کینه و دشمنی برخواهد خاست که این خواست هیچ کدام از انسانهای با افکار دمکراتیک نیست. هموطنان گرامی، نخبگان جامعه ایران، بنده و هزاران نظیر بنده، بعنوان نمایندگان میلیونها کرد و دیگر ملیتهای اقلیت ساکن ایران از موضع ضعف با شما صحبت نمی کنیم و هیچ ترس و واهمه ای هم از ادامه مبارزه تا پای جان، برای کسب حقوق مسلم خویش نداریم، بلکه از موضع کسانی که عمیقا به دمکراسی اعتقاد دارند و در راه آزادی، عدالت اجتماعی و شناسائی حقوق برابر برای ملیتها گام بر می دارند، حرکت نموده و دست اتحاد به سوی دیگر دمکراتهای ایران دراز می نمائیم. ما نه به ساز بیگانگان می رقصیم و نه (حد اقل نسل من) علاقه ای به جدائی و تجزیه داریم. ما می خواهیم در جامعه ایران یک حکومت مردمی و فدرال بر سر کار آورده شود که اولا الف بای دمکراسی را پیاده کند، یعنی انتخابات آزاد و بدون ترس را تضمین نماید. دوما حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ملیتهای سر زمین ایران را بطور برابر رعایت و تضمین نماید و اداره امور مملکت را به دست نمایندگان منتخب ملیتهای گوناگون بسپارد. من بر روی سیستم فدرالیسم تأکید می کنم، زیرا در جامعه چند ملیتی ایران، همان گونه که بارها در مقالات متعدد به آن اشاره نموده ام، دمکراسی بی معنی خواهد بود، اگر خلقها درتعیین سرنوشت و در اداره امور آب و خاک خود سهیم نباشند. اگر در تعلیم و تربیت فرزندان خود آزاد نباشند و غیره. این نباشندها باعث تفرقه و عامل اصلی ساز تجزیه طلبی است، نه طلب حقوق بر حق خویش. آیا شما هیچ شنیده اید خلقهای آلمانی زبان و فرانسوی زبان و ایتالیائی زبان سویس در هیچ مقطع زمانی قصد تجزیه کشورشان را کرده باشند؟! پس بیائید باهم این ادعاهای واهی و تهمتها را کنار بگذاریم و واقع بین باشیم. در این باره هفت سازمان سیاسی وابسته به ملیتهای ایران با تصویب یک پلاتفرم هشت ماده ای اولین گام را در راه فدرالیزه نمودن ایران، برداشته اند، بیائید با هم از این پلاتفرم که اصول پایه ای زیر را، اصول مشترک برنامه کار خود برای همکاری و فعالیت قرار داده است، حمایت کنیم: 1- جمهوری اسلامی حکومتی است توتالیتر وضد آزادی و حقوق مردم ایران، لذاسرنگونی آن شرط اولیه استقرار یک حکو مت فدرال و دموکراتیک درایران است. 2- ما ضمن اعتقاد راسخ به اراده ملت ها در حق تعیین سرنوشت خویش بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی، خواهان حکومتی فدرال در ایران بر اسا س معیارهای ملی –جغرا فیائی در چهار چو ب ایرا ن هستیم. 3- جدائی کامل دین از دولت . 4- لغو هر گونه تبعیض جنسی، و تامین برابری حقوق زنان با مردان در تمام عرصه های سیاسی، اجتما عی، اقتصادی. 5- تامین آزادی عقیده و بیان، تشکل های سیا سی و اجتماعی، و تضمین برابری قانونی همه شهروندان در استفاده قا نو نی از آنها. 6- تامین عدالت اقتصادی و اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی همه شهروندان. 7- بر قراری رابطه صلح آمیز با همه کشور ها، بر اساس احترام متقابل، احنرام به میثاق های بین المللی، و حل مناقشات با استفاده از شیوه های مسالمت آمیز، و قوا نین جهانی. 8- مبا رزه با ترو ریسم و سلا حها ی کشتار جمعی در منطقه و همکاری بین المللی علیه آن، و دفاع از حل صلح آ میز منا قشات منطقه ای و بین المللی. در واقع هموطنان مرکزیت گرا باید بدانند که دیگر زمان یک حکومت مقتدر و مرکزی سپری شده است و دیگر نمی توان یک ناجی را علم کرد و در سایه او دست به عوامفریبی زد. امروزه دیگر ضدیت با طرح مسئله ملیتها و مخالفت با اداره مملکت به شکل فدراتیو، نمی تواند موفقیت آمیز باشد. ما در اینجا با این نامه و هشدار، باید حساب آن روشنفکرانی که عمیقا معتقد به آزادی، صلح، عدالت اجتماعی و دمکراسی هستند و زبان وفرهنگ، برای مثال بنده کردرا به رسمیت می شناسند، با آندسته از روشنفکران جویای نام و فرصتی غنیمت شمار را، به طور قاطع از هم جدا نمائیم. ما، بر عکس عقیده انتقام جویان، نمی گوئیم که مرکزیت گرایان را باید ایزوله نمود و به انزوا کشاند، بلکه دست دوستی به سوی آنان را دراز می کنیم و میدان بحث دوستانه و سازنده را باز می گذاریم. مجددا تأکید می کنم، ما با هیچ فردی از هموطنانمان سر دشمنی و عناد و جنگ و ستیز را نداریم. ما به هیچ وجه نمی خواهیم تحقق بخش به تئوری ارتجاعی "تفرقه بیانداز و حکومت کن" باشیم. من نوعی چرا اقدام به نوشتن این چنین نامه تقاضا مانندی نموده ام؟ زیرا هم بنده و هم اکثر قلم زنان مردمی و دیگر هم وطنان گرامیم بخوبی می دانیم و آگاهیم که درچندین دهه گذشته به اندازه این یک سال ونیم اخیر، مقاله و گفتار درباره مسایل ملی و فدرالیسم و دفاع از تمامیت ارضی کشور، نگاشته نشده است. چرا؟! برای اینکه در کشور همسایه ما عراق یک دیکتاتور جانی مانند صدام حسین نیمه دیوانه از اریکه قدرت به پائین کشیده شده، اگر چه با حضور نظامیان آمریکا درمنطقه، هنوز خلقهای عراق روی آرامش را ندیده اند و چه بسا تا زمانی که سربازان آمریکائی در عراق حضور دارند به این وضع اسفبار خاتمه داده نشود، ولی با همه این توصیف آینده درخشانی می تواند در انتظار خلقهای این سر زمین باشد. یعنی اگر سیستم فدرالیسم بطور قطع پیاده شود و آحاد مردم در سرنوشت خود سهیم باشند، می تواند بهترین مدل نه فقط برای سر زمین ما ایران، بلکه برای کل خاورمیانه بحساب آید. پس بهتر است از تئوری بافی و تعاریف و تفاسیر بکلی نوی از واژه های در ارتباط با موضوعات فوق، یعنی ملت و قوم و فدرالیسم و غیره، که صفحات روزنامه های متفاوت اینترنتی را پر کرده اند، دست برداریم. به نظر من تنها راه معقول و رسیدن به صلح و آزادی همان شناسائی حق و حقوق یکدیگر است. یعنی آنچه که برای خود خوب میدانیم از دیگران دریغ نورزیم و بس. با آرزوی پیروزی عقل و منطق بر پنداربافی و بر جاه طلبی، |