اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
نبود. نفرت مردمي كه بيست سال است زير شديدترين فشارها قرار دارند و عدم تشكل دانشجويان. اين حادثه نشان داد كه جريان هاي سياسي نفوذ بسيار اندكي در دانشگاه دارند و اين امر راه را براي هر نوع نفوذ و تبديل جنبش دانشجويي به ضد خود بازگذاشت. جناح راست كه با يك رسوايي ملي روبرو شده بود، در پيله سكوت فرو رفت. حتي روزنامههاي كيهان و رسالت هم نميتوانستند آشكارا از اين اتفاق دفاع كنند. روزنامه كيهان كه بيترديد از طريق حسين شريعتمداري (دوست صميمي سعيد امامي) به جريان قتلها وصل است و در نقش فرماندهي اين جريان حركت ميكند، در سرمقاله شنبه ۱۹تير خود سخن ازحضور منافقين و عناصر بيگانه به ميان آورد. در حاليكه تا آن موقع تحصن آرام دانشجويي ادامه داشت. شنبه شب، عنصر بسيار مهم ديگري به حادثه اضافه شد. جنبش دانشجويي به سرعت رنگ مردمي گرفت. انبوه مردم تا سحر در مقابل كوي دانشگاه حاضر بودند، سخن ميگفتند وميشنيدند. حاضران در صحنه ديده اند كه نفرت مردم آماده جرقه ايست كه به شعلهاي غير قابل كنترل تبديل شود. جناح انصار كه حادثه اخير بازهم نشان داد داراي تشكيلات عظيم، برنامه ريزي منسجم و ساز و برگ فراوان است، درست از همين ظرفيت براي تبديل ماجرا به ضد آن استفاده كرد.
برعكس جبهه دوم خرداد كه نشان داد دچار پراكندگي است، برخلاف انتظار فرماندهي متمركز ندارد و لحظه تاريخي را نميشناسد، دچار غرور كاذبي شد. اين جبهه درست بعد از صبح روز يكشنبه كه اعلاميه شوراي امنيت ملي در محكوم كردن مهاجمين انتشار يافت، بايد بلافاصله به تجمعات خياباني پايان مي داد، دانشجويان را به داخل دانشگاه فرا ميخواند واز طرق لازم ـ از جمله مشخص كردن دانشجويان ـ راه را برنفوذ ميبست. واين كار فقط وفقط از «خاتمي» ساخته بود. او در ميان ناباوري همگان سكوت كرد. حتي پيغام تسليت هم براي دانشجويان نفرستاد. جبهه دوم خرداد در اقليت خود، خواستار پايان دادن يا محدودكردن دانشجويان بود، اما اكثريت آن گمان ميبردند كه كنترل اوضاع را در دست دارند وبا افزودن برفشارهاي خود خواهند توانست امتيازات بيشتري بگيرند. محاسبه آنها غلط بود. بعد از «خاتمي»، دانشجويان به سخن مهره ديگري گوش نميكردند. تقريبا تمامي چهرههاي درجه اول ودوم جبهه دوم خرداد ـ غير از خوئينيها و رهبران سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ـ به ميان دانشجويان آمدند. سخنان آنان مخاطبان محدودي داشت. از جانب ديگر انبوه دانشجوياني كه با هيچكدام از تعريف هاي رايج در چهارچوب جريانات «مسلمان» نميگنجند به ميدان آمدند. روز يكشنبه ناگهان نسل جوان ايران كه كل حاكميت را در برابر خودميبيند، به ميدان آمد. دختر ۱۸سالهاي نيمه شب در ميان انبوه مردمان بپاخواست و حرف بقيه را زد: «من ۱۸سال دارم. انقلاب را نديدهام. تعريفش را شنيدهام. ما از انقلاب چيزي نديدهايم. ما آزادي زيستن، انسان بودن را ميخواهيم… ما صاحب اين مملكتيم… ما درجه دوم نيستيم… » ماشاءالله شمس الواعظين سردبير روزنامه نشاط كه در آنجا حاضر بود، سرمقاله روز بعد خود را به تحقيري اختصاص داد كه همه مردم ايران از آن رنج بردهاند وميبرند. از صبح يكشنبه تيراژ مطبوعات دوم خرداد از مرز يك ميليون گذشت. صبح امروز، خرداد ونشاط هر روز در سه چاپ مختلف منتشر شدند. مردم در گروههاي انبوه، از آغاز صبح در انتظار ميايستادند وبه روزنامهها يورش ميبردند. اما اين اقبال به معناي گوش دادن به سخنان آنها نبود. روزنامههايي بيتجربه تاريخي و مغرور از پيروزي لحظهاي فقط آتش را تيز ميكردند. انبوه بيشمار خبرنگاران كه در ميان مردم حضور داشتند وخبر اجتماعات در چهار راههاي شهر را به روزنامهها ميبردند، برداشت مستقيم چهرههاي سياسي دوم خرداد را كامل كردند: مردم فراتر از وضع موجود را ميخواستند. شايد درك اين واقعيت دست وپاي گردانندگان جبهه دوم خرداد را لرزاند وآنها هم با خطري مواجه شدند كه «نظام» را تهديد ميكرد. در پنج روز اول تنها دو مطلب (يكي مقالهاي در صبح امروز ودومي مصاحبهاي از عزت اله سحابي در نشاط) چاپ شد كه جوانان را به پرهيز از افراط وشعارهاي قهرآميز فرا ميخواند. اما ديگر دير شده بود. از غروب يكشنبه، جمعيت آميخته دانشجويان با افراد ناشناس، راه را باز كرد تا هر نوع شعار افراطي بر زمينه نفرت مردم گل كند. از همان شب شناسايي جوانان حزب ملت ايران كه با گروه طبرزدي همراه بودند وحداكثر به دويست نفر هم نميرسيدند، كار دشواري نبود. دشوار، شناسايي بقيه بود. تنها ابتكار جبهه دوم خرداد، ممانعت از ورودافراد بدون كارت دانشجويي به دانشگاه و خوابگاه بود. بيرون از دانشگاه هيچ چيز كنترل نداشت. در اين شب زنگ خطر ديگري بصدا درآمد. شعار عليه رهبري بدرون تحصن دانشجويان هم نفوذ كرد. وقتي دكتر معين وزير علوم سخن ميگفت واز ناراحتي رهبري خبر ميداد ومي گفت كه ايشان انصار را از خود نميدانند، جواني از ميان جمعيت حرف او را بريد و به پشت ميكروفون رفت. او فرياد زد: «ما رهبر را از حرفهاي شما نميشناسيم. از كردارش ميشناسيم. وقتي لاجوردي ترور شد ايشان سه روز عزاي ملي اعلام كرد، اما دانشگاه بخون كشيده شد وهنوز حرفي نزدهاند. ايشان از انصار حمايت ميكنند. ما به رهبري اعتماد نداريم.» ودانشجويان تقريبا يكدست با صلوات حرفهاي او را تاييد كردند.
از صبح دوشنبه نقشه جناح راست به اجرا درآمد. تجمعهاي موضعي در ميادين شهر با تندترين شعارها شكل گرفت. افرادي كه ريش خود را تازه تراشيده بودند در اين تجمعات بيشتر از همه بودند. نيروي انتظامي كه دخالت نميكرد، آرام آرام ميدان را به افرادي سپرد كه با لباس متحدالشكل به صحنه آمدند. آنها كه همگي از مسجد سجاد (واقع در خيابان جمهوري اسلامي ـ سپه سابق ـ كه از مراكز قديمي موتلفه است) سازمان يافته بودند، با لباسهاي متحدالشكل (پيراهن سفيد سه دكمه و |