اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
اذا وقعهالواقعه بنوشيم بسلامتي احمدينژاد!؟ «از کوزه برون همان تراود که در اوست» 10 تير 1384ـ اول ژوئيه 2005 علي اصغر حاج سيد جوادي نقل داستان چهل تکه انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري اسلامي ايران را از هر تکه آن که شروع کنيم لبريز از عمق فاجعه و عبرت است، و چرا که از اظهارنظر خانم حقيقتجو شروع نکنيم که خود در رابطه با جريان انتخابات در سالهاي اخير کشورهاي ديگر جهان، پرده از فلاکت و فقر فرهنگ رهبري سياسي در کشور ما از سوئي و گسستگي عميق و ريشهدار اين رهبري با تودههاي مردم جامعه و خواستها و ظرفيتها و نيازهاي آنها از سوي ديگر بر ميدارد. تکه اول: خانم حقيقتجو نماينده اصلاحطلب دوره قبل مجلس که به حق به صراحت لهجه و شجاعت و شهامت در بيان معروف است در مصاحبه با راديو بي بي سي لندن ميگويد: راه چاره مقابله با نتيجه انتخابات که به نفع نامزد بنيادگرايان، سرشار از تقلب و دخالت بود پايداري رفسنجاني و کروبي دو نامزد شکستخورده در دور اول و دور دوم انتخابات در اعتراض و تعقيب جريان اين دخالتها و تقلبات است.اگر ما در همين چند سال اخير شاهد نبوديم که مردم صربستان و گرجستان و اوکراين و رهبري سياسي آنها براي جلوگيري از انتخاب مجدد ميلوسوويچ در صربستان و شوارنادزه در گرجستان و يوتوچنکو در اوکراين چگونه به ميدان آمدند و نتيجه حضور مقاومت و اعتراض بدون وقفه آنها نسبت به تقلبات و توطئههاي حاکمان به چه سرانجامي رسيد، شايد به ساده لوحي پيشنهاد خانم حقيقتجو را پذيرا ميشديم، اما افسوس که خانم حقيقتجو خود به درستي ميدانست که رهبران مخالف رژيم در آن مايه از اعتبار و منزلت و شجاعت و شهامت سياسي نيستند که مردم را به حضور در ميدان مقاومت و اعتراض در برابر تجاوز و دخالت بسيجيها و پاسداران و توطئهگران پشت پرده آنها بخوانند و خود در صف اول اين حضور و مقاومت قرار گيرند. خانم حقيقتجو اين واقعيت را در هنگام اعلان اعتصاب نمايندگان اصلاحطلب نسبت به دخالتهاي شوراي نگهبان در رد نامزدي آنها براي شرکت در انتخابات هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي درک کرده بود که از سوي مردم با هيچگونه اقبال و پشتيباني و تحريض و تشويق رو به رو نشد. زيرا هنوز مردم عقبنشينيهاي پياپي اصلاحطلبان داراي اکثريت در مجلس را در برابر تجاوزهاي و دخالتهاي پياپي شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت، يعني برگزيدگان مقام رهبري فراموش نکرده بودند و هنوز از ياد نبرده بودند که با صدور اولين حکم حکومتي خامنهاي در مورد توقف بحث و تصويب لايحه اصلاح قانون مطبوعات نمايندگان برگزيده مردم (بخوانيد عبور شده از مجراي نظارت استصوابي شوراي نگهبان) شميشرهاي برکشيده براي اصلاحات را غلاف کردند، زيرا گذشته از ترس و احتياط شايد اصل 57 قانون اساسي جمهوري اسلامي را نيز مطالعه کرده بودند و ميدانستند که طبق اين اصل گذشته از اين که مقام رهبري بر هر سه قوه حاکم مملکت نظارت و ولايت مطلقه دارد، در همين اصل سه قوه حاکم يعني قوه مقننه و اجرائيه و قضائيه نيز از يگديگر مستقل هستند، يعني به عبارت ديگر نمايندگان اصلاحطلب مجلس با وجود اکثريت، هيچگونه انتظار حمايت و پشتيباني از رئيس جمهور اصلاحطلب و مدعي طرفداري از حکومت قانون و جامعه مدني نيز نميتوانند داشته باشند. در حالي که شمشير بر آن قوه قضائيه و قاضي مرتضوي با وجود همين استقلال سه قوه با تمام قوا در صورت استنکاف آنها از حکم حکومتي گوش به فرمان رهبري ايستادهاند. قبول مسئوليت نمايندگي براي پيشبرد امر اصلاحات، به عبارت ديگر يعني قبول مسئوليت رهبري براي مبارزه با افراد و گروههائي که با در دست داشتن تمامي اهرمهاي قدرت سرکوب و خفقان با هر گونه اقدام اصلاحي که ناگزير با مقابله با فساد و سرکوب و سوءاستفاده از قدرت همراه است مخالفند و اين همان خطائي بود که در زمينه رابطه قدرت خاتمي مرتکب شد و با علم به اينکه رئيس جمهور هيچگونه اختيار قانوني مافوق اختيارات رهبري در قانون اساسي ندارد، با بيست و چند ميليون رأي مردم به مقامي نشست که همانگونه که ديديم در مدت هشت سال حتي قادر به برداشتن يک گام نيز در حوزه اختيارات ولايت فقيه نشد. با اين گونه رهبري عافيت جويانه و محتاطانه ودمي بسامتزلزل و بي اعتقاد به آزادي اصل اساسي حاکميت مردم چگونه ميتوان به رأي و پشتيباني مردم تکيه کرد. تکه دوم: بهتر آنست که به قول يکي از روزنامهنويسان طرفدار اصلاحات و ضد بنايدگرائي کورکورانه احمدينژادها و حاجيان پس و پشت پرده آنها رجوع کنيم.گزارشگر سياسي روزنامه لوموند در سفر به ايران در روزهاي انتخابات در گفتوگو با آقاي خشايار ديهيمي نويسنده و سر مقاله نويس طرفدار اصلاحات قول او را نقل ميکند که: «...حرفه مردان سياسي وعده دادن است» يعني اين وعدهها براي مردم است به گفته او «اما اين اشتباه است که تصور کنيم مردم ايران گدا هستند. اگر بايد از نتيجه دور اول انتخابات درسي گرفته شود بايد بگوئيم که ساعات دشواري در پيش است و ما يعني اصلاحطلبان هيچگونه درکي از جامعه و از مردم خود نداشتيم» پيشبيني و تشخيص او جدي و انتقاد از خود او بدون گذشت و اغماض است. در مقابل وعدههاي نامزدها به رأيدهندگان نظير وعده رفسنجاني به مردم در صورت انتخاب به تقديم 11 ميليون دلار از محل تبديل موسسات وابسته به دولت به بخش خصوصي به عنوان وام دراز مدت و وعده احمدينژاد براي تقسيم درآمدهاي نفت بين مستضعفين، خشايار ديهيمي ميگويد: «اين اشتباه است که تصور شود که مردم به خاطر پول رأي ميدهند». بايد به رأئي که احمدينژاد در دور اول بدست آورد از نظر روانشناسي توجه کنيم نه از نظر جامعهشناسي زيرا به عقيده او اين رأي انتقام کساني بود که اصلاحطلبان در مدت هشت سال رياست جمهوري محمد خاتمي آنها را به طاق فراموشي سپرده بودند، اصلاحطلبان و خاتمي به همه موقعيتها در اين مدت پشت پا زدند و از خود مطمئن بودند که به هر صورت مردم از آنها حمايت ميکنند، آنها بر زشتي صورت رقيب خود براي جلب رأي مردم حساب ميکردند، به عقيده ديهيمي اتهام تقلب از سوي بسيجيها به سود احمدينژاد از اين جهت بياساس است که امر تقلب در انتخابات از آغاز تاسيس جمهوري اسلامي تا کنون امر تازهاي نيست. مشکل جاي ديگر است، مسئوليت متوجه اصلاحطلبان در بي عملي و پر مدعائي و بيارزشي آنهاست. ما متوقع گرفتن از مردم بوديم بدون اين که چيزي به مردم بدهيم. حال آنکه اردوگاه رقيب با شکست در دور اول انتخاب خاتمي در خرداد 1376 بلافاصله به خود آمد و با قبول اين که ما در دفاع از حق خود همبسته و جدي در کار خود نبوديم، محافظهکاران دست به ضد حمله زدند، در حالي که از آغاز انقلاب در کار سازماندهي بودند، قدم به قدم در هشت سال رياست جمهوري خاتمي به بحران سازي پرداختند و در مقابل ما قدم به قدم عقبنشيني کرديم ما به قدرت افکار عمومي و به صداي هر چه رساتر از سوي مردم نياز داشتيم زيرا اين مردم بودند که با نيروي خود محافظهکاران را به عقبنشيني وا ميداشتند. تکه سوم: در اين تکه آقاي ديهيمي از ذکر عوارض بيماري به ذکر علل بيماري ميپردازد و از حوزه روانشناسي جامعه و مردم در عکسالعمل آنها در صحنه انتخابات به عرصه جامعهشناسي و تشخيص باليني بيماري که بدون تفاوت و عليالسويه بر جان حاکمان و محکومان و مستضعفين و مستکبرين و بادينان و بيدينان افتاده است، ميپردازد و ميگويد: «اما اگر وضع ايران به اين جا کشيده شده است، به اين علت است که سلوک ايرانيها که اصلاحطلبان هم در شمار آنها هستند، سلوک شهروندي نيست، بلکه رفتاري فردي است، به همين جهت است که روشنفکران و مردان سياسي وضع خود را قابل پيشبيني نميدانند. هر کسي در آخرين لحظه فقط براي خود تصميم ميگيرد» و همين فردگرائي و فقدان همبستگي و سازمان است که به نظر او اعمال فشار و سرکوب را براي قدرتگرايان آسان ميکند، در يک کلمه اصلاحطلبان بايد ولنگاري را رها کنند و هزينه کاريرا که بر عهده گرفتهاند بپردازند، آنها بايد گوش به زنگ خطر باشند زيرا چيزي از عميقترين قشر جامعه در حال سر بر کشيدن است، در اين مرحله (يعني در دور دوم انتخابات) او مردم را به رأي دادن به نفع رفسنجاني ميخواند گو اين که از او چندان انتظاري ندارد و ميداند که اين مرد تغيير نميکند. اما او ميگويد اين رأي حساس است، رائي است که در فرداي آن ما را در جبهه مخالف ميبرد و به ما حق انتقاد ميدهد و ما را در اجراي هدف خود که دموکراسي است کمک ميکند و در اين هدف |