ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

بکوشد تا بتواند تاریخ آینده خویش را بسازد. به‌این ترتیب باوئر میان سوسیالیسم و ملت ارتباطی ضروری برقرار کرد، زیرا هم ملت و هم سوسیالیسم پدیده‌هائی مدرن هستند که با پیدایش شیوه تولید سرمایه‌داری پا به‌عرصه تاریخ نهاده‌اند. اما همه‌ی چیزهای مدرن ضرورتأ نباید به هم پیوسته و در ارتباط با هم باشند. با پیدایش ملت، مردمی که دارای هویت‌های محلی و بومی بودند، باید هویتی مشترک می‌یافتند. دولت پدیده‌ای است برای رشد سرمایه‌داری با هدف تحقق بازار ملی. سوسیالیسم به‌وارونه آن، پدیده‌ای است که دوران فروپاشی شیوه تولید سرمایه‌داری را برمی‌نمایاند و می‌خواهد مناسباتی فراسوی سرمایه‌داری را متحقق سازد. یکی در آغاز و دیگری در پایان روند شیوه تولید سرمایه‌داری پدید می‌آیند و به‌همین دلیل کارکردشان از هم متفاوت خواهد بود.

بنا بر آموزش‌های «مانیفست» طبقه کارگر هر کشوری با به‌دست آوردن قدرت سیاسی می‌تواند تفاوت خلق و ملت را از میان بردارد و با یکی ساختن این دو پدیده خود را «به صورت ملت درآورد.» دیگر آن که ملت بدون در اختیار داشتن نهادهای اجتماعی تعیین‌کننده هم‌چون دولت، نمی‌تواند گام عملی مهمی در جهت تحقق سوسیالیسم بردارد. در آن دوران سوسیال دمکرات‌ها هم‌چون مارکس و انگلس می‌پنداشتند که پرولتاریا با کسب قدرت سیاسی می‌تواند با ایجاد صنایع دولتی و رقابت این صنایع با صنایع خصوصی زمینه را برای از بین رفتن مالکیت شخصی هموار سازد، زیرا هنوز این پندار وجود داشت که صنایع دولتی می‌توانند کالاهای خود را با کیفیتی به‌تر و ارزان‌تر تولید کنند. تجربه «سوسیالیسم واقعأ موجود» آشکار ساخت که بوروکراسی دولتی از استعداد هدایت صنایع مدرن برخوردار نیست و حتی تجربه‌های سندیکاها در کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری در حوزه بانک‌داری و تولید مسکن ارزان برای کارگران، همه جا با شکست روبه‌رو شده است، زیرا این نهادها باید بنا بر قانون ارزش سرمایه فعالیت می‌کردند. فراتر از آن، تا زمانی که تولید ملی به بازار جهانی وابسته باشد، دولت سوسیالیستی در یک کشور مجبور است تولید خود را با مکانیسم و نیازهای بازار جهانی منطبق سازد و در نتیجه گام نهادن در جهت سوسیالیسم برای چنین دولتی بسیار دشوار خواهد بود.

کائوتسکی در اثر خود «رهائی ملت‌ها» نشان داد که در جنگ جهانی یکم دولت‌هائی که از نقطه‌نظر اقتصادی به‌هم وابسته بوده‌اند، با هم در یک جبهه جنگ قرار داشتند. فراتر از آن، کائوتسکی در همین اثر خود به این نکته بسیار مهم اشاره کرد که با پیدایش بازار جهانی، نه فقط مبارزه طبقاتی، بلکه هم‌چنین سازمان‌دهی تولید سوسیالیستی فقط هنگامی به پیروزی دست خواهند یافت که خصلت محلی و ملی خود را از دست دهند و در عوض به پدیده‌ای با خصلتی جهانی بدل گردند. به باور اوتحقق چنین پروژه‌ای «کار آگاهانه جامعه‌ای سازمان‌یافته» از دولت‌های متحد جهانی است که دارای تمدن و فرهنگ پیش‌رفته‌اند و «نه دولتی منزوی تا چه رسد به ملیتی منزوی.» اگر از این منظر به روند تحقق سوسیالیسم نگاه کنیم، در آن صورت باید بپذیریم که پروژه سوسیالیسم به‌خاطر سرشت جهانی‌اش در تضاد آشکار با حاکمیت ملی یک دولت و هم‌چنین پروژه «خودخواستگی کامل ملت‌ها» قرار دارد، یعنی سوسیالیسم می‌تواند پس از نابودی دولت ملی و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها کار خود را آغاز کند. به باور کائوتسکی و باوئر سوسیالیست‌ها باید تا زمانی که پروژه سوسیالیسم تحقق نیافته است، در جهت تحقق حق خودخواستگی خلق‌ها و یا ملیت‌هائی که از چنین حقی محرومند، مبارزه کنند، زیرا در دمکراسی نه فقط همه افراد، بلکه هم‌چنین همه خلق‌ها و ملیت‌ها و ملت‌ها باید از حقوقی برابر برخوردار باشند. فقط زمانی که همه‌ی افراد و خلق‌ها و ملیت‌های جهان از چنین حقی برخوردار شوند، بشریت می‌تواند به برابرحقوقی بین‌المللی دست یابد و این خود گامی است در جهت تحقق سوسیالیسم به مثابه پروژه‌ای جهانی.

نکته دیگری که باوئر به آن اشاره می‌کند آن است که دمکراسی و سوسیالیسم سبب افزایش توفیرهای فرهنگی میان خلق‌ها و ملیت‌ها می‌شود. در رابطه با این تز از یک‌سو می‌توان گفت که با گسترش مناسبات تولیدی سرمایه‌داری در جهان به تدریج به تعداد کشورهائی که دارای ساختار دمکراسی هستند، بسیار افزوده شده است، هر چند در بسیاری از کشورهای عقب‌مانده دمکراسی هنوز ار ژرفا برخوردار نیست و هم‌چون نهالی جوان ساقه‌اش می‌تواند در برابر بادهای حوادث بشکند و ریشه‌اش بخشکد. از سوی دیگر هر اندازه به مراوده بازرگانی، فرهنگی و اطلاعاتی میان ملت‌ها افزوده شود، بسیاری از توفیرها میان خلق‌ها و ملیت‌ها ازمیان برداشته می‌شود. امروز که تولید سرمایه‌داری بازار جهانی را در زیر سیطره خود دارد، همه جا می‌توان کالاهای مصرفی و فرهنگی مشابه‌ای را خرید و فروخت. فیلم‌های هالیود در بیش‌تر کشورهای جهان تماشاکننده دارد و به‌همین گونه مردان و زنان کشورهای مختلف جهان با تمامی توفیرهای فرهنگی خویش شلوار لی به پا می‌کنند. هم‌چنین ترکیب و قیافه شهرهای جهان تقریبأ شبیه هم شده است و چنین شهرهائی فقط با حفظ بناهای تاریخی خویش می‌توانند هویت گذشته و حال خود را حفظ کنند. اصفهان بدون آثار باستانی‌اش شبیه دیگر شهرهای ایران است که طی سال‌های اخیر از روستائی کوچک به شهری بزرگ و یا به کلان‌شهری بدل شده‌اند، چرا که شهر و ساختمان‌سازی بنا بر استانداردهای جهانی که نتیجه پیش‌رفت دانش جهانی است، انجام می‌گیرند. شبیه آسمان‌خراش‌های دوبی را می‌توان در چین، مسکو، مالزی و حتی لندن نیز یافت. هم‌چنین مواد ساختمانی نیز امروزه به کالاهائی جهانی بدل شده‌اند. به همین گونه است سیستم آموزش و پرورش، وسائل ارتباط جمعی، وسائل نقلیه و بسیاری دیگر از ابزارها و نهادهای زندگی فردی و اجتماعی.

هر چند جهان هم‌چنان به کشورهای غنی و فقیر تقسیم شده است به گونه‌ای که در کشورهایی چون لوکزامبورگ و قطر میانگین درآمد سرانه برابر با 106 هزار دلار در سال است و در عوض در کشورهائی چون بروندی و جمهوری دمکراتیک کنگو مردم باید با درآمد میانگینی برابر با 240 دلار در سال بزیند، با این حال تفاوت‌های فرهنگی و مصرفی میان خلق‌های جهان نسبت به صد سال پیش بسیار کم‌تر گشته است، یعنی سویه حرکت جهان در جهت کاهش توفیرهای فرهنگی میان خلق‌ها و ملت‌ها است و نه برعکس. پس، هنگامی که در روند مناسبات سرمایه‌داری از تفاوت‌های فرهنگی خلق‌ها و ملت‌ها کاسته می‌شود، چگونه می‌توان به این نتیجه رسید که در سوسیالیسم به این گونه توفیرها افزوده خواهد شد؟

شعار «پرولتاریای جهان متحد شوید» پس از انتشار «مانیفست» به شعار سوسیالیست‌های جهان بدل گشت. پس هرگاه روند انکشاف جهان به گونه‌ای باشد که  به دامنه توفیرهای فرهنگی میان خلق‌ها و ملت‌های جهان افزوده شود، زمینه برای چنین اتحادی ناممکن خواهد شد، زیرا در دوران سرمایه‌داری به‌جای آن که مبارزه طبقاتی از شکوفائی برخوردار گردد، هر خلقی و

قبلی

برگشت

بعدی