اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
بایگانی |
1- دولت آمریکا نباید با دخالت های خود در امور ایران، بدنبال تغییر سیستم سیاسی در ایران باشد . 2- لغو کلیه تحریم های اقتصادی علیه ایران، آزاد سازی دارائی های ایران و همچنین کمک به عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی 3- عراق: کمک به تحویل اعضای مجاهدین خلق به ایران، حمایت از درخواست ایران برای غرامت جنگی از عراق، جلوگیری از ورود نظامی ترکیه به شمال عراق، احترام به منافع ملی ایران در داخل عراق و قبول ارتباطات مذهبی ایران با نجف و کربلا 4- دستیابی ایران به تکنولوژی صلح آمیز هسته ای، شیمیائی و بیولوژیک 5- قبول منافع مشروع امنیتی ایران در منطقه و قبول توان دفاعی متناسب با این منافع برای ایران 6-تروریسم: اقدام علیه سازمان مجاهدین خلق و گروههای وابسته به آن در داخل آمریکا بخش دوم پیشنهاد رژیم، مربوط به خواسته های آمریکاست که از نظر رژیم ایران، میتوان در مذاکرات دوطرفه مورد بحث قرار داد. از نظر رژیم، میتوان در باره صلح در خاورمیانه و عدم حمایت ایران از گروههای تندروی فلسطینی و تبدیل حزب الله به سازمانی سیاسی به گفتگو نشست. دم خروس پیشنهاد رژیم ایران : پس ازآنکه پیشنهاد رژیم از طریق وزارت خارجه سوئیس به وزارت خارجه آمریکا فاکس گردید، تام گولدیمن به واشنگتن آمد تا این پیشنهاد تاریخی را شخصا در اختیار مسئولان آمریکائی قرار دهد. وی به ملاقات نمایندگان وزارت خارجه رفت و در اینمورد با آنان به گفتگو نشست. برای مسئولان آمریکائی شگفت آور آن بود که چرا رژیم ایران که در بالاترین سطح در حال مذاکره با نمایندگان کاخ سفید و وزارت خارجه بود و دو تیم مذاکره کننده پس از 18 ماه نشست و برخاست، به درجه بالائی از نزدیکی به یکدیگر رسیده بودند، از این فرصت برای ارائه پیشنهاد معامله بزرگ خود استفاده نکرده و از سفیر سوئیس که تاکنون دخالتی در این مذاکرات نداشته درخواست کمک کرده بود. حتی جواد ظریف که یکروز قبل از فاکس شدن پیشنهاد رژیم، با خلیل زاد دیدار کرده بود، هیچ صحبتی از این موضوع بمیان نیاورده بود. پس از دیدار سفیر سوئیس با مسئولان وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن، ازآنجا که هر سفیری وابسته به وزارت خارجه است، طبیعتا مسئولیت وی در همینجا خاتمه یافته بود ولی نامبرده که برای خویش وظائف دیگری نیز در نظر داشت، تصمیم به ارسال نسخه ای از پیشنهاد رژیم ایران به کاخ سفید گرفت. شاید از نظر وی، مسئولان وزارت خارجه این پیام را به کاخ سفید نمی رسانده اند. تام گولدیمن در یادداشت ضمیمه خود به وزارت خارجه آمریکا نوشته بود: « صادق خرازی از من خواست که پیشنهاد ایران را به یکنفر از مسئولین بالای وزارت خارجه آمریکا برسانم تا ببینم عکس العمل آمریکا چیست. خرازی تأکید کرد که بعلت عدم اعتماد بین دو کشور، ایران مجبور به رعایت حداکثر مخفی کاری و مراقبت است. پس از گفتگو با خرازی فهمیدم که اگر این ابتکار به نتیجه ای نرسیده یا اینکه به مطبوعات درج کند، ایران آنرا انکار خواهد نمود.» ظاهرآ، بر خلاف درخواست خرازی، سفیر سوئیس تصمیم به ارسال نسخه ای از این پیشنهاد به کاخ سفید میگیرد. (در خلال برنامه اخیر سی ان ان یکی از کارشناسان آمریکایی گفت که دولت سوئیس، بعدا تام گولدیمن را توبیخ کرده بود) اما عجیب ترین بخش داستان و دم خروس "معامله بزرگ" آن است که تام گولدیمن، حافظ منافع آمریکا در ایران، خود را ناتوان از ارسال این پیام به کاخ سفید دانسته و به سراغ "باب نی"، یکی از فاسد ترین نمایندگان کنگره آمریکا و دستیار ایرانی وی "تریتا پارسی" میرود. خود تریتا پارسی در اینمورد میگوید: « تام گولدیمن به واشنگتن آمد و برای توجیه مسئولان وزارت خارجه با آنان دیدار نمود. پس از آن، وی به دیدن باب نی آمد. من در آنزمان مشاور وی بودم. گولدیمن پیشنهاد ایران را به باب نی داد و او نیز آنرا به کاخ سفید فرستاد. حدود دو ساعت بعد، کارل رو، مشاور ارشد جرج بوش به باب نی تلفن زد و در مورد اعتبار این پیشنهاد از وی سوالاتی نمود.»تریتا پارسی در مورد نقش خود به خبرنگاران گفت که "وی از طرف باب نی برای انجام درست این مأموریت یعنی ارسال پیام رژیم ایران به کاخ سفید انتخاب شده بود." قابل توجه است که "کارل رو" به باب نی تلفن زده و در مورد صحت و سقم و میزان اعتبار پیشنهاد ایران از وی سوال میکند. مشاور ارشد جرج بوش، از سفیر سوئیس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران است و با صادق خرازی نیز مستقیما در تماس بوده، سوال نکرده و به سراغ باب نی، نماینده ای از کنگره میرود که اصولا وظائف قانونی وی ربطی به سیاست خارجی آمریکا یا ایران نداشته است. "باب نی" یکی از صدها نماینده کنگره آمریکاست و اصولا چه به لحاظ مسئولیت های خود در کنگره، چه بخاطر جایگاه سیاسی اش و چه بدلیل اعتبار خود در دستگاه سیاسی آمریکا، هیچ دلیل موجهی برای مراجعه سفیر سوئیس به وی وجود نداشت. خوانندگانی که گزارشات قبلی در مورد شبکه لابی رژیم در آمریکا را دنبال کرده اند طبیعتا با نام "باب نی" و مشاور وی "تریتا پارسی" آشنا شده اند. باب نی هم اکنون بجرم فساد مالی و منجمله دریافت رشوه از قاچاقچیان بین المللی وابسته به رژیم ایران، در زندان ایالتی آمریکا به سر میبرد. برای درک گاف رژیم در اینمورد باید به این بخش از یادداشت سفیر سوئیس توجه نمود: «خرازی به من گفت که وی دو بار با رهبر خامنه ای دیدار کرده و در مورد این پیشنهاد بحث کرده است و این ملاقات ها هر بار دو ساعت طول کشیده اند. از آنجا که این مسئله بسیار محرمانه است، در ایران فقط چهار نفر یعنی خامنه ای رهبر، محمد خاتمی رئیس جمهور، کمال خرازی وزیر خارجه و صادق خرازی در جریان این ابتکار قرار دارند و هیچکس دیگر از آن خبر ندارد.» به ادعای سفیر سوئیس، پیشنهاد رژیم برای معامله بزرگ که گویا چرخشی تاریخی در رابطه با آمریکا بود، آنقدر مخفیانه بود که فقط چهار نفر از آن مطلع بودند. بنابراین، کابینه دولت، سپاه پاسداران، شورای عالی امنیت ملی رژیم و حتی مجلس نیز در جریان آن نبوده اند. طبیعی است که چنین ادعائی با سیستم تصمیم گیری در داخل رژیم همخوانی نداشته و نباید آنرا جدی گرفت. اما نکته اصلی دراینجاست که آیا تریتا پارسی از رهبران سپاه پاسداران، رفسنجانی، کروبی رئیس مجلس و دیگر سران رژیم بیشتر مورد اعتماد خامنه ای بوده است؟ حال اگر رژیم ایران تصمیم به حل جدی مسائل خود با آمریکا را نداشت،- پس هدف از ارسال پیشنهاد برای معامله بزرگ چه بود. صادق خرازی، مبتکر این پیشنهاد میگوید: «در سال 2003 ديوار بي اعتمادي بلندي ميان ايران و آمريكا وجود داشت و هر لحظه ممكن بود آمريكا به ما حمله كند(!)، به همين خاطر به پيشنهاد من دولت هشتم نامه اي به آمريكا نوشت و همراهي اش با برخي سياست هاي خاورميانه اي آمريكا مثل سازش در فلسطين و لزوم تبديل حزب الله لبنان به يك حزب سياسي و شفاف سازي فعاليت هاي هسته اي ايران را اعلام كرد.»آنطور که از اظهارات خرازی پیداست، هدف از ارسال این پیشنهاد جلوگیری از حمله احتمالی آمریکا از طریق کاهش تخاصمات بوده است و هیچ صحبتی از حل مسائل بین دو کشور نیست. حتی وی از این نیز فراتر رفته و اصولا شرائط عینی برای یک معامله بزرگ، متوسط یا کوچک در دوره خاتمی را فراهم نمی داند: «براي خاتمي موقعيت فرصت مذاکره با امريکا را فراهم نياوردند. هم رقيب و هم رفيق (جناحهای حکومت ایران) در اين مساله دچار اشتباه و انحراف شدند.مقدمه چيني و زمينه سازي هايي براي از بين بردن بي اعتمادي ها شد ولي در همان حد مقدمه باقي ماند. چه در داخل امريکا و چه در ايران شرايط عيني براي مذاکره فراهم نبود.»از آنجا که شرائط عینی برای مذاکره فراهم نبود و به گفته امین زاده، دولت خاتمی اجازه گفتگو با آمریکا در مورد مسائل مهم را نداشت، پس هدف از ارسال این پیشنهاد چه بود؟ حمید رضا ترقی، از رهبران هیئت موتلفه در مناظره ایکه با محسن آرمین از مجاهدین انقلاب اسلامی داشت در مورد مذاکرات پنهان رژیم با آمریکا و همچنین اهداف آن میگوید: (رادیو گفتگو، 11 بهمن 85) |