اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
سئوال : - مسببین ایجاد شرایط پیش آمده، چه کسانی هستند ؟ -چه نقایصی در"ظاهر دین" یا "تبلیغ دین" یا "مروجان دین" وجود دارد که مردم ،ادعای مدعیان را می پذیرند؟ -آیا کسی یا نهادی یا گروهی از خطری که دین و اعتقادات مردم را تهدید و در معرض خطر قرار داده است ،هراس و نگرانی دارد ؟ - آیا نگرانی ها تنها برای از دست دادن مقلدین و تقلیل کمیت و تعداد آنهانیست؟ -آیا این گونه نیست که ظهور امامان قلابی برای بعضی ها، نعمت غیبی محسوب می شود؟ چرا که ، بدین وسیله این آقایان (و بعضی ها !!) در صحنه سیاسی و اجتماعی به نام دفاع از دین می توانند حضور فعال !!داشته باشند؟؟ و از زیر زمین حاشیه ها، خود را به قله های رفیع نان و نام وقدرت رسانده !!؟ و جناح خویش را تقویت نمایند؟! -- وشاید!! هم،این سیاست شطرنج بازانیست که دردِ نبوده را خلق می کنند و برای آن دارو می سازند!! تا طبابت کنند و با تخصص خود مردم و نظام را به خویش محتاج نمایند.!! ودر این صورت !!داستان ظهور مدعیان دروغین و مبارزه با آنها سناریو جدیدی است که در پایان حکایت معلوم می شود که آنچه پیش آمده با چه اهدافی صورت گرفته است. مثلاً در پایان حکایت مردم به این موضوع خواهند رسید که این قصه نیز در ادامه همان برنامه ریزی ها علیه دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادیست ؟؟ این که سناریو "مدعیان دروغین" ساختگی و کار سیاست و برای مشغول نمودن مردم و گرفتن ماهی از آب گل آلود، توسط تشنگان قدرت است موضوعی آشکارو تکراری است که مردم به آن عادت نموده اند.این آقایان به این نتیجه رسیده اند که نباید فرصت فکر کردن را به مردم داد،زیرا آرامش سیاسی و اجتماعی، زمینه ساز اندیشیدن وپرسش و نهایتا طغیان خواهد شد. بنابراین به صورت کاذب و به هر بهانه ای، ایجاد حرکت می کنند و این حرکت در کنار حجم مشکلات فراوان و دست وپا گیر وبحرانهای زنجیره ای در جامعه، شرایط تحلیل و بررسی و تفکر از مردم و حتی از روشنفکران و سیاسیون راخواهد گرفت .اما چرا جامعه در مقابل آن واکنش تقابلی و سیاسی انجام نمی دهد ،جای سئوال و بحث دارد و نشانگر عمق فاجعه می باشد . تبعیت مردم از نهادهای مذهبی دیگر ریشه در امور اعتقادی ندارد و تنها رنگ مذهبی دارد و عموما تقلید سیاسی است واین ، فاجعه !! و بالاتر از فاجعه می باشد . به بیان دیگر ایمان و اعتقاد به سیاست تبدیل شده است یعنی فرهنگ ریا و فریب در جامعه حاکم گردیده است . مردم دروغ را می فهمند اما ترجیح می دهند با آن همراهی کنند زیرا مخالفت با آن برمشکلاتشان خواهد افزود ووو..دورنمای این روند بازی با دین، وقوع یک سونامی و زلزله فرهنگی( وسیاسی!!) خواهد بود که بحث آن در این مختصر نمی گنجد. به هر شکل یک روز تئورسین های سیاست زده ، بازار مکاره ای ساخته و با صغری کبری چیدن و نوشتن کتاب و برگزاری مراسم مختلف ، میان عرفان و تصوف فرق گذاشته و خود را به مردم عارف معرفی نموده و صوفیه را کافر و ملحد و در توهمات خود با گرفتن عرفان از تصوف،دراویش را خلع سلاح کرده تا بتوانند به آنها حمله نمایند. روز دیگری با بوق وکرنا شعار مبارزه با خرافات راه انداخته و در روزنامه ها، رادیو و تلویزیون، افراد به اصطلاح مطلع (که بعضاً خود مبلغ خرافه اند) همه با شور و ولع در این خصوص بحث و راهکار ارائه می نمایند. جالب است آخر کلام به اینجا می رسند که کسی در مقابل ما حق اظهار نظر ندارد وگرنه از سه تا گوشش !! یکی را خدا به دست سربازان گمنام امام زمان و مردم متدین خواهند برید . جالب تر آنکه آنهابه کرار می فرمایند کسی که مدعی ارتباط با امام شود، کذاب است. اما یادشان رفته که بعضی ها !!البته از خودیها!! در این مقوله اظهاراتی نموده اند. قابل تأمل آنجاست که حتی بعضی از ایشان!! این موارد را آشکارا بیان می کنند و غیر مستقیم به مخاطب القاء می نمایند که تنها ما مجوز ارتباط با امام (ع) را داریم. البته عالمان علوم اجتماعی نیک واقفند که پارامترها و فاکتورهای مختلفی از جمله روابط و مناسبات اقتصادی وفرهنگی و سیاسی و... در گرایشات اعتقادی مردم دخیل است. فقر و فاصله طبقاتی ،تک صدایی، دین حکومتی، حکومت دینی، استبداد سیاسی و مذهبی، برخوردهای امنیتی و سیاسی با پدیده های فرهنگی و اجتماعی، بی قانونی و تبعیض و دهها و صدها عامل دیگر می تواند دلیل رویکرد مردم به اعتقادات جدید و یا خرافات گردد. بسیاری از این تمایلات اعتقادی و مذهبی نتیجه اعمال خلاف و اشتباه مدیران فرهنگی و سیاسی جامعه می باشد . وقتی دو نگرش و دو جریان متحجرانه ی انحصارگر در درون و برون از ساختار نظام و دردو بعد سیاسی و مذهبی (بعضی امنیتیها و مبلغان مذهبی)هماهنگ ومتحداً با ایجاد تنگناهای امنیتی و با تبلیغات مسموم و استقرار جو رعب و وحشت ،مردم را از رویکرد عرفانی به مبانی دینی باز داشته و دچار هراس می کنند، جامعه با پیروی ازآیین ها ومدعیان دروغین و مکاتبی که هیچگونه سابقه و ریشه ای در فرهنگ و تاریخ مملکت ندارد، به واکنشی منطقی اما منفی، در برابر زور و استبداد مذهبی دست می زنند. این افراد و پیروان آنها به صورت معمول به اعتقاد جدیدی دست نیافته اند و به آن ایمانی ندارند بلکه برای مبارزه با اعتقادات تحمیلی و رسمی!! و فرار از زندان تنگ ایجاد شده توسط نهادهای دینی به این جریانات پناه می برند . تفتیش عقاید و عدم آزادی بیان و برخورد ناروا با روشنفکران و دگر اندیشان و انحصارگری دینی ، و خفقان سیاسی در کنار مشکلات معیشتی و تبعیضها ووجود قوانین ضد بشری به نام دین و تبلیغ مذهب با چوب و فلک به روش مکتبخانه ای، بستر ساز ظهور خرافات و قبول آن از سوی مردم خواهد شد. ضمن آنکه این پیروی و قبول، ریشه در خرافاتی دارد که از قبل توسط مروجان مذهبی به خورد جامعه داده و مشروعیت داشته و مورد قبول عوام و دین سنتی می باشد. قبول خرافات و زمینه پذیرش آن بالقوه در فرهنگ جامعه وجود داشته و دارد و قاطعانه می توان گفت فرهنگ ما بیمار است و این مرض و زخم کهنه ،هوش واستدلال منطقی وحافظه فرهنگی ملت مارا تضعیف نموده است . بدعت گزاران در دین ، تا دیروز با نفی ضروریات دینی اظهار وجود می نمودند و جامعه اسلامی را دچار تفرقه می کردند و امروز بیش از پیش و خطرناکتر از قبل، بدون سر وصدا و در قالب انجمن ها!! و حزب و گروه و جناح سیاسی، همان عمل را انجام می دهند . امروز کسی ظاهراً مدعی دین و مذهب جدیدی نیست اما مدعیان با بزک سیاسی همان راه گذشتگان را دنبال نموده و با توسل به این موضوع که سیاست و دین از هم جدا نیست با سیاست، اسلام را شقه نموده اند و در هر شهر و کوچه ای بدعت گزاری است و دینی نو ،اما در قالب مدرن و به نام حزب و انجمن !!!... در این آشفته بازار به هر شکل مردم را نمی توان به زور مقلد حزبی !! خود ساخت و گناه گمراهی خلایق به گردن آن کسانی است که برای جیفه دنیا دین را وارد بازی سیاست نموده اند و چوب حراج بر مقدسات زده اند و این آقایان برفرض محال اگر به دنبال کودتای نرم ویا زبر شرعی نباشند -که هستند- برای مبارزه با مدعیان دروغین و خرافات، باید اول خود را اصلاح کنند و با ارزشهای اصیل دینی بازی سیاسی ننمایند. یکی از دلایل فرهنگی ظهور خوارج بعد از رحلت پیامبر (ص)مقلد پروری خلفا و حاکمان حکومت اسلامی ،و مطلق نمودن ظاهر شرع و سیاسی کردن تمامی ابعاد دینی می باشد .این موضوع که حاکم سیاسی(ودینی) ،اولی الامر و اطاعت از اوواجب است بذری است که نتیجه و حاصل آن ظهور خوارج خواهد شد. تصور این موضوع که اگر بذر پاشیده شده توسط خوارج !! باشد ،حاصل آن چه خواهد بود؟ آن چنان دشوار نیست ؟؟؟؟!!!!! |